ما در این مقاله به ۶ عادتی میپردازیم که برخلاف تصوراتتان باعث ایجاد رابطهای سالم میشود. عاداتی که در اینجا به آنها میپردازیم متفاوت از روایت سنتی عشق است.
۱. اجازه دهید برخی مشکلات حل نشده باقی بمانند.
این ایده که زوجین باید همواره طی تعاملاتی سازنده تمامی مشکلاتشان را برطرف کنند یک افسانه است!
زوجهای موفقی که برخی از آنها بیش از چهل سال است زندگی متاهلی شادی دارند، دارای محدودهای از مشکلات حل نشده هستند که برخی از این مشکلات دههها باعث بحث مابین آنها شده است.
در همین حال زوجهای زیادی وجود دارند که فکر میکند سر هر چیزی باید بحث کنند و هرگز نباید اختلافی بین آنها حل نشده باقی بماند. رابطه زوجهای دسته دوم محکوم به شکست است.
مردم دوست دارند درباره “عشق واقعی” تخیل کنند، اما اگر واقعاً چیزی بنام عشق وجود داشته باشد به این معناست که گاهی چیزهایی که دوست نداریم را بپذیریم.
زوجهای موفق میپذیرند و درک میکنند که بعضی از تعارضات اجتنابناپذیر است چرا که همیشه شریک زندگیتان دارای صفاتیست که دوست ندارید داشته باشد یا عقایدی دارد که با آنها موافق نیستید.
برای دوست داشتن شریک زندگیتان نیاز ندارید شخصیتش را تغییر دهید و نباید اجازه دهید برخی اختلاف نظرها رابطهای شاد و سالم را از شما بگیرند.
گاهی تلاش برای حل و فصل یک درگیری میتواند مشکلات بیشتری ایجاد کند. همواره به یاد داشته باشید که همه نبردها ارزش جنگیدن ندارند.
۲. پذیرای خدشهدار کردن احساسات هم باشید.
همسرم زمان زیادی را مقابل آینه میگذراند، چرا که به ظاهرش اهمیت زیادی میدهد. شبها قبل از بیرون رفتن بعد از یک ساعت رسیدگی به خود از من میپرسد: چطور شدم؟
اگر ظاهرش مطابق میل من نباشد خیلی صادقانه میگویم این تیپ را دوست ندارم. او در حالیکه من و روزگار را همزمان نفرین میکند به اتاقش برمیگردد و دوباره آماده میشود و من باید حداقل نیمساعت دیگر منتظر بمانم.
اکثر مردان در چنین وضعیتی دورغ میگویند تا شریک عاطفی خود را خوشحال کنند، اما برای من اینگونه نیست. چرا؟ چون در رابطه من صداقت مهمتر از دروغی زیباست که حتی اگر آن دروغ حس خوبی ایجاد کند.
آخرین شخصی که باید خودم را برایش سانسور کنم کسی است که دوستش دارم.
این گونه رفتار شاید برای شما ناخوشایند باشد و مجبور باشید حقایقی را بشنوید که دوست ندارید اما در عین حال باعث رشد شما میشود.
زمانی که اولویت شما تنها ایجاد حس خوبی در خودتان یا شریک عاطفیتان است، در پایان هیچکدام حس خوبی نخواهید داشت، چرا که چنین رابطهای بدون اینکه متوجه شوید از هم میپاشد.
حس خوب واقعی زمانی به وجود میآید که شما به تعریفی صادقانه از ارزشها، نیازها و اعتماد یکدیگر داشته باشید.
اگر همسرم حس میکند من نسبت به او سرد و بیتفاوت شدهام، باید بتواند راحت و بدون سرزنش کردن احساساتش را بروز دهد و شنیدن این موضوع هر چقدر برای من ناخوشایند باشد، من باید بتوانم بدون مقصر دانستن او به احساساتش گوش دهم.
این نوع مکالمات در ایجاد رابطهای سالم بسیار موثر است.
۳. داوطلبانه به رابطهتان پایان دهید.
معیارهای ما برای اینکه رابطهای را موفق بدانیم بسیار پیچیده است. اگر رابطهای به پایان برسد و یکی از دو طرف نمرده باشند ما آن رابطه را شکستخورده میپنداریم. این دیوانگیست!
رومئو و ژولیت در ابتدا نمایشنامهای طنز بود تا نشان دهد حماقتها و اشتباهات جوانان و باورهای غیرمنطقیشان در رابطه مانند نوشیدن سم خطرناک است، اما ما به اشتباه گمان کردیم این نمایشنامهای عاشقانه است.
اغلب ما فکر میکنیم اگر کسی را دوست داریم باید به هر قیمتی در کنار او بمانیم، حتی اگر در این راه از هویت و نیازهایمان بکاهیم.
در پایان خود را به مردگانی بدبخت تبدیل میشویم که برای نگهداشتن رابطه بهایی گزاف پرداخت کردهاند و به سرکوب درد و رنج خود مشغولند.
گاهی تنها چیزی که میتواند رابطهای را نجات دهد؛ پایان دادن به آن است. زمانی که ما رابطهمان را به چیزی مهمتر از خودمان، ارزشها، نیازها و هر چیز دیگری در زندگیمان تبدیل میکنیم در واقع در حال تربیت فردی بدون پذیرش هیچگونه مسئولیتی به عنوان شریک زندگیمان هستیم.
در این صورت هیچ یک از ما رشد نخواهیم کرد؛ چرا که ما در زندگی شریک زندگیمان جایی نداریم و او هم بدون رشد و هیچ تلاشی همواره محبوب ماست.
۴. اشکالی ندارد که افرادی خارج از رابطه برایتان جذاب باشند.
یکی از استبدادهای ذهنی که باعث ایجاد رابطهای غیرصادقانه میشود این است که تصور کنیم هرگونه فکر خفیف عاطفی یا جنسی که درباره شریک زندگیمان نباشد خیانت بزرگیست.
از نظر زیستشناسی قبل و بعد از ماه عسل میزان اکسی توسینی که با دیدن شریک زندگیمان در بدن ما تولید میشود متفاوت است و تمایلات جنسی تا اندازهای درگیر تازگی است.
اینکه ما میتوانیم همزمان چند نفر را جذاب بدانیم یک حقیقت اجتنابناپذیر بیولوژیکیست. آنچه اهمیت دارد تصمیم ما برای عمل کردن است.
اغلب ما در مواجهه با جذابیتهای فردی که محبوب ما نیست مقاومت میکنیم و آن را باعث گناه و بسیاری مسایل دیگر میدانیم.
اما همین ایجاد محدودیت و سرکوب امیال سطحی باعث میشود نیروی قویای درونمان شکل بگیرد که خواهان معاشقه با فرد مورد نظر است.
هر چه احساساتمان را بیشتر سرکوب کنیم به مرور زمان در عمق ذهنمان ریشههای ضخیمی میدوانند که از کنترل ما خارج میشود و کاری که باید انجام دهیم به ما دیکته میکند.
به خودتان اجازه دهید این احساسات را تجربه کنید و سپس رهایشان کنید. سرکوب کردن احساساتتان باعث از بین رفتن بخشی از وجودتان میشود و در نهایت به شکست خوردن رابطهتان منتهی میگردد.
نگاه کردن، صحبت کردن و فکر کردن به افراد جذاب لذتبخش است و در عین حال به ما یادآوری میکند که از بین این همه آدم جذابی که اطرافمان هست، چرا همسرمان را به عنوان شریک زندگی انتخاب کردیم؟
قطعاً همسر من ویژگیهایی دارد که سایر افراد فاقد آن هستند. اینکار تعهد شما را قویتر میکند، چرا که جذابیت همه جا هست اما صمیمیت واقعی را فقط نزد شریک عاطفیتان پیدا میکنید.
اگر نتوانیم احساسات و افکارمان را کنترل کنیم پس چگونه میتوانیم ادعا کنیم به فردی متعهد هستیم؟ تعهد واقعی به این معناست که شما در میان همه جذابیتهایی که احاطهتان کرده رفتاری که محبوبتان را آزردهخاطر میکند انجام ندهید.
آنچه ما میتوانیم کنترل کنیم رفتار ماست و آنچه باعث میشود به فردی خاص متعهد شویم همین رفتار است. بگذارید همه چیزهای دیگر بیایند و بروند همانطور که اجتنابناپذیرند.
۵. زمانهایی را دور از هم سپری کنید.
همه ما دوستی داریم که به محض ورود به رابطهای عاطفی روابط دیگرش قطع میشوند. پسری که دوست دختر میگیرد و دیگر در تمرینات تیم بسکتبال شرکت نمیکند.
دختری که دوست پسر میگیرد و عاشق بازیهای کامپیوتری مورد علاقه دوست پسرش میشود و دیگر با دوستانش به خرید نمیرود. این رابطهای افتضاح است! نه فقط برای ما بلکه بیشتر برای خودشان.
باور کنید در هیچ رابطه سالمی دوست دختری که دیوانهتان باشد وجود ندارد. وقتی عاشق میشویم باورها و خواستههای غیرمعقولی پیدا میکنیم.
یکی از این خواسته این است که همه اوقاتمان را با کسی که عاشقش هستیم بگذرانیم. این احساس عالی است و به میزان مسمومیت با کوکائین کشنده!
شما قرار نیست به فردی که عاشقش شدهاید تبدیل شوید و این مشکلیست که رابطهای عاشقانه ایجاد میکند. هویت شما برای خودتان گنگ و نامفهوم میشود، چرا که هر روز دارید تغییر میکنید و به شخصی که عاشقش شدید نزدیک میشوید.
اینکه گاهی از شریک زندگیتان فاصله بگیرید و استقلال خود را حفظ کنید بسیار مهم است. سرگرمیهای شخصیتان را حفظ کنید و دوستانی جداگانه داشته باشید.
تنها یا به همراه دوستانتان به مسافرت بروید. همواره به یاد داشته باشید که چه چیزهایی شخصیت مستقل شما را شکل میدهد چرا که همین ویژگیهای شخصیتی باعث شده تا شریکتان به سمت شما جذب شود و از بین همه افرادی میتوانست انتخاب کند، شما را انتخاب کند.
اگر فاصله بین شما وجود نداشته باشد دیر یا زود جرقههایی که آتش عشقتان را روشن نگه میداشت به جرقههایی ناشی از اصطحکاک بدل میشود.
۶. عیبهای شریک عاطفیتان را بپذیرید.
میلان کوندرا در رمان خود با عنوان “بار هستی” میگویند دو نوع مرد در رابطه با زنان وجود دارد:
۱) مردانی که به دنبال زنی کامل هستند و هرگز نمیتوانند به چنین زنی دست پیدا کنند.
۲) مردانی که خود را متقاعد کردهاند که هر زنی میبینند به گونهای کامل است.
این نکته در مورد همه روابط صادق است. ما با دیدن نقصهای شریک عاطفیمان دو راه داریم:
۱) تصمیم میگیریم او را تغییر بدهیم یا حتی از نظر خودمان اصلاح کنیم.
۲) خود را متقاعد کنیم که شریک زندگیمان به همین شکل عالیست.
بیایید این قضیه را به یک استدلال تبدیل کنیم:
حکم اول: هر شخص عیوبی دارد.
حکم دوم: شما هرگز نمیتوانید کسی را وادار به تغییر کنید.
نتیجهگیری: شما باید با وجود نقصهایی که یک فرد دارد با او زندگی کنید و حتی قدردان او باشید.
دقیقترین معیار عشق شما به کسی این است که بتوانید کاستیهای او را بپذیرید و او را تحسین کنید. این نشانه صمیمیتی واقعی است.
افلاطون در کتاب “ضیافت” خود مثال خوبی در این باره دارد: انسانها در ابتدا کامل بودند و قدرت بسیار زیادی داشتند.
این قدرت به حدی بود که روزی تصمیم گرفتند خدایان را به چالش بکشند. خدایان از این کار انسانها بسیار خشمگین شدند اما در عین حال نمیخواستند انسانها را به طور کل نابود کنند چرا که حکمرانی به آنان را دوست داشتند.
پس با هم مشورت کردند و در پایان زئوس که خدای خدایان بود تصمیم گرفت انسان را به دو جفت نرینه و مادینه تبدیل کند تا قدرتشان کم شود و زندگیشان در راه یافتن نیمه گمشدهشان صرف شود.
با یافتن این نیمه گمشده شما دوباره احساس تکامل و قدرت خواهید کرد. این تمامیت نمیتواند حاصل دو انسان کامل باشد. پس شما باید بپذیرید که هر کدام عیب و نقصهایی دارد که دیگری میتواند آن را تکمیل و جبران نماید.
هرگز فراموش نکنید که در وهله اول کمالات ما باعث میشود جذب یکدیگر شویم، اما این عیوب ماست که تصمیم میگیرد ما در کنار هم بمانیم یا خیر.