۷ راه برای اینکه مشاور زوج درمانی خود باشید
«به مشکلات و روابط خود از زاویهای متفاوت نگاه کنید».
نکات کلیدی
• یکی از مزایای درمانگران این است که مشکلات شما را از دیدگاه یک فرد بیطرف میبینند.
• تعریف کردن مشخص و ملموس مشکلات، یافتن الگوهای رفتاری و تفکیک قائل شدن بین مهارتها و احساسات، اهمیت دارد.
• با کمی فاصله گرفتن و پیدا کردن ریشه مشکلات، میتوانید کشف کنید که چه چیزی مانع حل آنها میشود.
درست است که شما احتمالا هیچ وقت وانمود نمیکنید جراح مغز و اعصاب، خلبان هواپیما یا حتی روانشناس هستید، اما از بین این سه مورد، شاید روانشناس بودن سادهتر باشد. بله، درمانگران چند سال به دانشگاه برای تحصیلات تکمیلی میروند، زیرا چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد، اما در سطح ابتدایی، بخشی از چیزی که باعث اثربخشی درمان میشود این است که درمانگر، به عنوان یک فرد بیطرف که از زاویه خاصی نگاه میکند، میتواند چیزهایی را ببیند که شما نمیتوانید. اما با این حال، مهارتهای پایهای خاصی وجود دارند که میتوانید در زندگی روزمره و روابط خود به کار ببرید.
در اینجا لیست هفت مورد از مهمترین آنها را برای شما آوردهام:
۱. مشکلات خود را تا حد امکان واضح تعریف کنید:
«میخوام خوشحال باشیم، بهتر ارتباط برقرار کنیم و بچههامون رفتار بهتری داشته باشن». اینها مشکلات قابلدرکی هستند، اما در اصل راهحلی ندارند. برای حل یک مشکل، باید آن را به یک تصویر یا رفتار خاص تقلیل دهید: خوشحال بودن، بهتر ارتباط برقرار کردن یا داشتن رفتار خوب بچهها به چه معناست؟ با نزدیک شدن به ملموسات، هدف مشخصی برای تلاش کردن خواهید داشت.
۲. زبان خود را صریح کنید:
همانطور که واضح کردن مشکلات به شما کمک میکند بدانید برای چه چیزی تلاش میکنید، بیان صریح زبان نیز به کشف احساسات پنهان کمک میکند. این کار هم برای خودتان مفید است و هم زمانی که به یک دوست، فرزند یا شریک زندگیتان کمک میکنید، بسیار کاربردی است. وقتی دوستتان میگوید "حالم خوبه" و شما میپرسید منظورت از "خوب" چیست، آنها عمیقتر به احساسات خود پی میبرند - شاید خستهاند، کمی ناراحتاند یا نسبت به دیروز حال بهتری دارند. زبان صریح، دروازه ورود به احساسات صریحتر است و احساسات صریحتر، دروازه ورود به تعریف مشکل و راهحل هستند.
۳. مثل یک بزرگسال فکر کنید و سوالات سخت بپرسید:
همانطور که پزشک شما وضعیت فیزیکی فعلیتان را با سایر بزرگسالان سالم مقایسه میکند، درمانگران نیز با رویکرد بیطرفتر و از بیرون، کار مشابهی انجام میدهند و این امر به آنها اجازه میدهد تا سوالات سخت بپرسند: اگر از بحثهای مداوم با شریک زندگیتان شکایت دارید، چرا متوقفش نمیکنید؟ اگر از شغلتان متنفرید، چرا آن را رها نمیکنید و به دنبال شغل دیگری نمیگردید؟ اگر میخواهید به دانشگاه بروید یا پیتزا درست کنید، چه چیزی جلوی شما را میگیرد؟
مهمترین نکته در اینجا این است که کمی فاصله بگیرید و به مشکلات به طور مستقیم نگاه کنید و از خودتان یا شخصی که با او صحبت میکنید بپرسید که چرا به عنوان یک فرد بالغ، نمیتوانید کاری را که میخواهید انجام دهید.
۴. به دنبال مشکل زیرین مشکل اصلی باشید:
معمولا پاسخ این است که یک مشکل اساسی وجود دارد: شما نمیتوانید بحثها را متوقف کنید چون توسط یک درگیری یا آسیب قبلی تحریک میشوید؛ شغلتان را رها نمیکنید، چون میترسید نتوانید شغل دیگری پیدا کنید. آنچه ما اغلب در خودمان و دیگران بهعنوان مشکل برچسب میزنیم - به موقع پرداخت نکردن قبضها (خودمان) - یا نوشیدن الکل توسط شریک زندگی (دیگران) - معمولاً راهحلهای نادرستی برای مشکلات دیگر هستند. شریک زندگیتان به دلیل افسردگی یا استرس در مورد مشکل فعلیاش مشروب میخورد؛ شما قبضهایتان را پرداخت نمیکنید که ممکن است نشانهی اختلال نقص توجه (ADHD) یا اضطراب در مورد بدهی کارت اعتباریتان باشد.
در روابط خود همیشه به دنبال کندن ریشهی مشکلات و موانعی هستید که جلوی پیشرفت شما را میگیرند تا بتوانید آن مشکل را برای همیشه حل کنید.
۵. مهارت در برابر احساسات
اغلب مشکلات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: مشکلاتی که به دلیل کمبود مهارتها به وجود میآیند و مشکلاتی که ناشی از احساسات هستند. مثلا، پسرتان تکالیف ریاضیاش را انجام نمیدهد چون معلمش خیلی سریع درس میدهد؛ شما احساس میکنید حقوق کمی میگیرید، اما از اینکه از رئیس خود درخواست افزایش حقوق کنید، سر باز میزنید. شما میخواهید ریشهیابی کنید و عامل اصلی را پیدا کنید: شاید پسرتان نمیتواند مهارتها را درک کند و به کمک بیرونی نیاز دارد؛ یا شاید از درخواست افزایش حقوق میترسید چون از درگیری و یا افسردگی خود بیم دارید. به جای اینکه خودتان را برای انجام ندادن کاری سرزنش کنید، دلیل اینکه برای پیشرفت اقدامی نمیکنید را بیابید: آیا به خاطر مهارت است یا احساسات و یا هر دو؟
۶. کنترل را به عنوان اضطراب ببینید
گاهی اوقات کنترل به معنای قدرت خام، خودخواهی و سلطه بر دیگران است – این افراد، قلدرهای تشنهی قدرت دنیا هستند، اما تعدادشان کم است. در اکثر روابط نزدیک، عامل اصلی اضطراب است – «من نگرانم، و اگر بتونم کاری کنم که هر کاری که میخوام انجام بدی، احساس بهتری پیدا میکنم». آنچه که شریک عاطفی یا فرزند شما میشنود اضطراب نیست بلکه کنترل است. آنها احساس میکنند که بیش از حد کنترل میشوند، که در نتیجه باعث ایجاد دلخوری و کشمکش بر سر قدرت میشود. اگر شما احساس کنترل شدن میکنید، سعی کنید کنترل طرف مقابل را به عنوان اضطراب ببینید. به جای اینکه بگویید، «تنهام بذار»، بپرسید، «از چی نگرانی؟» اگر شما فرد کنترلکننده هستید، به دیگران کمک کنید تا نگرانی شما را درک کنند.
۷. به دنبال الگوها باشید
روابط نزدیک ما تحت تأثیر نحوهی برخورد ما با یکدیگر و شکلگیری الگوها قرار دارند. برخی از الگوها خنثی یا سازنده هستند – مثلا نحوهی همکاری هنگام آشپزی – در حالی که برخی دیگر مخرب هستند – مثلا نحوهی بحث کردن. فکر کردن و جستجو برای الگوهای رفتاری به دو روش مفید است: اول اینکه به شما کمک میکند تا آن رویداد غیرمعمول را از یک الگوی منظمتر که نیاز به رسیدگی دارد، جدا کنید. شما با شریک عاطفی خود وارد یک بحث احمقانه میشوید، اما بعداً متوجه میشوید که این بحث غیرمعمول بوده است، زیرا هر دوی شما استرس داشتید و خسته بودید؛ پس آن را رها میکنید. اما اگر این اتفاق به طور منظم رخ میدهد، یعنی یک الگوی مداوم است، شاید وقت آن رسیده که اقدام کنید.
تشخیص الگوهای منفی در روابط، کلید ترمیم روابط است. شعار درمانی در اینجا این است که الگو همیشه قدرتمندتر از افراد است. به جای اینکه روی تغییر دادن طرف مقابل تمرکز کنید، به جای آن روی الگو تمرکز کنید – روشی که هر دوی شما تحریک میشوید و به طور خودکار واکنش نشان میدهید. سپس، روی تغییر دادن رفتار خودتان در معادلهی رفتاری تمرکز کنید – اینکه چگونه عصبانی میشوید یا گوشهگیری میکنید. رفتارهای خود را تغییر دهید، که به نوبهی خود به فرد مقابل نیز کمک میکند تا رفتار خود را تغییر دهد.
اینجا مجموعهای از دیدگاههای احتمالی برای نگاه کردن به مشکلات و روابط شما به روشی متفاوت و امیدوارم سازندهتر وجود دارد. ببینید که در چه زمینهای بیشترین مشکل را دارید و به طور جداگانه برای حل آن مشکلات تلاش کنید. به خاطر داشته باشید که هدف انجام دادن کار به درستی نیست، بلکه انجام دادن آن به روشی متفاوت است.
منبع: psychologytoday.com
مترجم: زینب افشارمنش